سرویس وبلاگ اول مشاور

مشاوره تحصیلی

سرویس وبلاگ اول مشاور

مشاوره تحصیلی

کارآفرینی زنان


کارآفرینی زنان

یکی از مهم‌ترین معیارها جهت سنجش درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان اهمیت و اعتباری است که زنان کارآفرین در آن کشور دارا می باشند. اکنون نگاه جهان، بیشتر به سوی زنان معطوف شده است زیرا امروز، برای تحقق توسعه اجتماعی، تسریع فرایند توسعه اقتصادی و محقق شدن عدالت اجتماعی، چنان‌چه به زن به عنوان نیروی فعال و سازنده نگریسته شود، قطعاً تأثیر بسیاری در روند توسعه و افزایش کمّی و کیفی نیروی انسانی آن جامعه خواهد داشت. نقش زنان در توسعه، مستقیماً با هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی داشته و از این رو در تحول همه جوامع انسانی، عاملی بنیادی محسوب می گردد. این نوشتار در صدد است، ضمن انجام یک تحلیل اقتصادی مختصر در زمینه توسعه، به چگونگی رابطه میان موقعیت زنان با توسعه یافتگی و تأثیر گذاری مشارکت آنان به عنوان نیمی از نیروی فعال جامعه در فعالیت‌های اقتصادی، برای تحقق توسعه و عدالت اجتماعی بپردازد.

ویژگی‌های زنان کار آفرین

بانوان در کنار وظایفی که در منزل به عهده دارند، در امر کارآفرینی فعالیت دارند که ویژگی‌های آنان را می‌توان به شرح ذیل خلاصه نمود:داشتن چشمانداز: چشم انداز برای یک زن کارآفرین کاملاً شفاف و خالی از هرگونه ابهام بوده ولــذا قابل انتــقال به دیگران می باشد.مصمم بودن: عزم راسخ کارآفرینان به ویژه بانوان، مصمم از ایده‌هایجدید و فرصت‌ها و پیشنهادهای شغلی دیگر چشم‌پوشی کرده و در مقابل به کاری که برایخود برگزیده‌اند پایبند می‌مانند.

1.    توازن بین زندگی و کار

زندگی متوازن ذهن را برای ایده‌های خلاق آماده می‌کند. با آنکه زنان کارآفرین همواره مسوولیت زندگی شخصی و خانوادگی را به عهده دارند، آن دسته از آن‌ها که بین کار و زندگی خانوادگی توازن برقرار می‌کنند و به زندگی خانوادگی، دوستان، سلامتی و روح خود توجه بیشتری دارند، موفق‌تر هستند. ویژگی ششم به ویژه در مورد زنان مصداق دارد زیرا آن‌ها در هر سطح شغلی که باشند بر خانواده بیش از مردان تاثیر می‌گذارند.

2.    هدفمندی

اهداف‌‌ همان رویا‌ها هستند که با برنامه عملی و شفاف تجهیز شده‌اند. اگر اهداف نوشته نشوند در حد رویا و آرزو باقی می‌مانند. تحقیقات نشان می‌دهد زنانی که برای مدیریت شرکت و کسب و کار خود برنامه‌ای شفاف و مرحله‌بندی شده دارند موفق‌تر عمل می‌کنند. البته این ویژگی برای تمام کارآفرین‌ها مفید است اما از آنجا که زنان وظایف خانوادگی گسترده تری دارند، برنامه ریزی به آن‌ها کمک می‌کند توازن لازم را بین کار و زندگی خانوادگی برقرار کنند.

3.    دقت

اقدامی استراتژیک در هر برنامه برای کارآفرینی؛ تشخیص خلا در بازار است که می‌توان آن را از طریق کارآفرینی پر کرد. کشف نیازهایی که تاکنون پاسخ داده نشده‌اند یا به میزان لازم تامین نشده‌اند کلید تولید موفق است.زنان به علت ریزبینی و دقت بالای خود نسبت به مردان توانایی بالاتری در کشف این نیاز‌ها دارند. از سوی دیگر آمار‌ها نشان می‌دهد تقریبا در تمام کشور‌ها میزان مصرف زنان بیش از مردان است به همین دلیل آن‌ها نیازهای بازار را بهتر تشخیص می‌دهند و کالاهایی که تولید می‌کنند نیاز واقعی بازار است.

4.    آموزش

اغلب زنان کارآفرین شیوه‌های کاری خود را به جانشین‌هایشان فرا می‌دهند و نوعی انتقال تجربه در شرکت‌هایی که آن‌ها تاسیس می‌کند مشاهده می‌شود که بسیار بیشتر از وضعیتی است که در شرکت‌های تحت مالکیت مردان دیده می‌شود. همین ویژگی به آن‌ها کمک می‌کند هم‌زمان از هم‌فکری دیگران استفاده کنند.

5.    نگاه بلندمدت

بالا‌ترین شدت مقاومت قبل از شکست صورت می‌گیرد. احتیاط و آینده نگری جزو ویژگی‌های اصلی کارآفرین‌های زن است. به دلیل نگاه بلندمدت سرسختی زنان در مواجهه با مشکلات بیشتر است. البته احتیاط باعث نمی‌شود زنان موفق جرات برداشتن قدم بعدی را نداشته باشند. با آنکه در سرتاسر جهان تعداد زنان کارآفرین بسیار پایین‌تر از مردان است اما در شرایط برابر موفقیت آن‌ها بیشتر است. با آنکه در اکثر کشورهای جهان قوانین برای حضور زنان در عرصه اقتصاد مناسب نیست و هنوز نسبت به توانایی زنان در کارآفرینی آن طور که باید اعتماد به وجود نیامده اما روند نقش‌آفرینی زنان در حوزه کارآفرینی روندی روبه رشد است. واقعیت این است که هر چه سطح مسئولیت‌ها بالا‌تر می‌رود تعداد زنان کمتر می‌شود اما به تدریج تعداد آن‌ها رو به افزایش است.

انگیزه زنان کارآفرین

انگیزه هایی که در مردان و زنان باعث کارآفرینی می شود، به دو دسته تفکیک می شود. کارآفرینی بر اساس  فرصت و کارآفرینی بر اساس نیاز. کارآفرینی بر اساس فرصت زمانی شکل می گیرد که افراد از فرصت های موجود بهره برداری کنند و کارآفرینی بر اساس نیاز هنگامی است که افراد به علت نبود گزینه شغلی بهتر و نیاز اقتصادی مجبور به کارآفرینی می شوند.چنانچه نرخ فعالیت های کارآفرینی زنان در کشورهای با درآمد بالا و درآمد متوسط و پایین تا حد زیادی تحت تاثیر فرصت ها و انگیزه هاست، در کشورهایی با درآمد متوسط و پایین، زنان از روی اجبار و نبود گزینه شغلی بهتر به کارآفرینی روی می آورند. اما در کشورهایی با درآمد بالا زنان براساس فرصت های موجود، فعالیت های کارآفرینی را مورد توجه قرار می دهند. انگیزه اکثریت زنان در ورود به کسب و کار در کشورهایی با درآمد پایین ایجاد درآمد برای زندگی خود و خانواده است.از مهمترین انگیزه های زنان کارآفرین میتوان به دو انگیزه “نیاز به شغل مناسب” و “مهیا ساختن شرایط بهتر کاری برای آینده فرزندان و دیگر اعضای خانواده” اشاره کرد که مختص آنان می باشد.

اهمیت‌ کارآفرینی‌‌ از نظر ایجاد اشتغال برای زنان

زنان در کشورهای رو به توسعه، امید اول برای ارتقای خانواده‌ها و رشد و توسعه‌ی کشورهای خود محسوب می‌شوند. موفقیت زنان کارآفرین در جوامع نه ‌تنها سبب سودهای اقتصادی می‌شود، بلکه منافع اجتماعی و فرهنگی هم ایجاد می‌نمایند. زنان به دلایل متعدد از جمله بیکاری و کاهش دستمزدها و نارضایتی از شغل قبلی، وارد کارآفرینی می‌شوند. چون کارآفرینی راهی برای برون‌رفت از بیکاری معمول است.

 

انواع کارآفرینی



 

چهار نوع متفاوت از کارآفرینان

1.کارافرین سنتی

2.کارافرین در حال رشد

3.کارافرین پروژه محور

4.کارافرین سبک زندگی

بررسی کلی چهار نوع کارآفرینی

1. تجارت‌های سنتی آنهایی هستند که سال‌های سال دوام آورده‌اند، مانند رستوران‌ها، فروشگاه‌ها، نجاری‌ها، آرایشگاه‌ها، مکانیکی‌ها و شرکت‌هایی که به عملکرد جامعه‌ی ما کمک می‌کنند.2. تجارت‌های درحال رشد معمولا در حوزه‌ی تهیه‌ی نرم‌افزار و برنامه برای گوشی‌های هوشمند و تبلت‌ها، مشاوره، ارتباطات و بازاریابی، تولید تجهیزات پزشکی و اطلاعات تجاری فعالیت دارند. تجارت‌های سطح بالا در این گروه قابل بهبود هم هستند.3. تجارت‌های پروژه محور را معمولا کارآفرینان تحصیل کرده اداره می‌کنند و در این مورد معمولا نوع تجارت با تحصیلات آنها مرتبط است. به عنوان مثال ترجمه، طراحی سازه‌ها و برگزاری نمایشگاه در موزه‌ها، طراحی گرافیکی،نویسندگی روان‌شناسی، فیلم‌سازی، طراحی پارچه و غیره.4. کارآفرینان سبک زندگی معمولا شرکت خود را بر پایه‌ی تحصیلات بنا نمی‌کنند. کار آنها معمولا “عشقی” است، کاری که انجام می‌دهند را دوست دارند. کارآفرین سبک زندگی ممکن است فروشنده‌ی آلوئه‌ورا یا محصولات لاغری باشد، ویترای کار کند، نویسنده‌ی کتاب‌های کودکان باشد، هنر درمانی کند یا مشاوره و روان‌سنجی انجام دهد.

1.کارافرینی سنتی

شرکت

شرکت سنتی سال‌ها سابقه دارد؛ مانند رستوران، مغازه، نجاری، آرایشگاه، مکانیکی و سایر شرکت‌هایی که به عملکرد جامعه کمک می‌کنند.

روش انجام کار و ارائه‌ی خدمات در این شرکت‌ها، در گذشته و آینده معمولا یکی است.

نجار خانه می‌سازد، مغازه‌دار اجناس خود را در مغازه یا به صورت اینترنتی می‌فروشد، رستوران‌دار در رستوران، دکه‌ی خیابانی یا ون غذا می‌فروشد، مکانیک ماشین‌ها را تعمیر می‌کند و آرایشگر مو کوتاه می‌کند.

در تجارت‌های سنتی معمولا توصیف کردن نوع کار آسان است. اگر کارآفرین در کار خود مهارت داشته باشد از همان روز اول بر کار‌ها تسلط دارد.

بسیاری از تجارت‌های سنتی را کارآفرینان غیرماهر اداره می‌کنند. آنها موفق شده‌اند تا با کسب تجربه، مهارت‌های کاری خود را بیاموزند.

شخصیت

کارآفرین سنتی ممکن است در حوزه‌ی نجاری، مکانیک، آشپزی، فروشندگی و یا سایر حوزه‌های فنی و حرفه‌ای تحصیل کرده باشد.

این افراد سال‌هاست در این زمینه شاغل هستند و حالا حس می‌کنند که وقت آن رسیده است که خود تجارتی مستقل داشته باشند.

انگیزه‌ی آنها برای شروع شرکت معمولا این است که “وقتی می‌توانیم مستقل باشیم، لازم نیست آن‌قدر سخت برای دیگران کار کنیم”.

مهم‌ترین نکته در مورد کارآفرینان سنتی این است که کار کنند، چیزی را تولید کنند و تا آنجایی که می‌توانند پول در آورند.

نیازی به صحبت کردن و برنامه‌ریزی زیاد نیست چون این افراد می‌دانند چه می‌کنند و چه می‌فروشند.

خیلی از کارآفرینان سنتی در زمینه‌ی کاری خود، تحصیلات حرفه‌ای ندارند، ولی همه چیز را به صورت تجربی آموخته‌اند. مثلا شما مهاجر هستید و می‌خواهید مغازه یا رستورانی باز کنید، و مهارت‌های لازم برای این کار را از سایر افراد شاغل در این صنف می‌آموزید.

نوآوری

برای کارآفرین سنتی گسترش دادن و بازآفرینی شرکت از اهمیت زیادی برخوردار نیست. محصولات و خدمات بر اساس مهارت‌های کارآفرین هستند و تغییرات آهسته‌ای دارند.

تغییر معمولا وقتی اتفاق می‌افتد که نسل جدیدی مسئولیت شرکت را به عهده می‌گیرد یا آن را می‌خرد.

اما برخی از این شرکت‌های سنتی با استفاده از مهارت‌های فردی، استعداد بالا و شانس، به شرکت‌های در حال رشد تبدیل می‌شوند. خیلی از شرکت‌های ابزارآلات، لوازم برقی، پلاستیک یا نجاری‌ها به کارخانه‌های صنعتی بزرگ تبدیل شده‌اند، چرا که مؤسس آنها توانسته‌ است تا موقعیت بازار را بسنجد و محصولی را تولید کند که مورد نیاز مشتریان است.

تجربه‌ی مشاوره

اکثر کارآفرینان سنتی محصولی کاملا مشخص دارند، مثلا: فروش ساندویچ، فروش لباس زنانه، ساخت دیوار آجری، یا ساخت چرخ دوچرخه.

زمانی که مشاور و کارآفرین سنتی با یکدیگر ملاقات می‌کنند، مشاور باید روی قوانین عملی و دولتی تمرکز کند. برای مثال مالیات، مالیات فروش، قوانین شهرداری، استانی و منطقه‌ای. قوانینی که می‌توانند موانعی برای کارآفرینی باشند که می‌خواهد از مهارت‌های خود استفاده کند، سخت کار کند و پول به دست آورد.

مشاور کارآفرین می‌تواند سایر موانعی را که ممکن است در برابر موفقیت شرکت قرار داشته باشند، ببیند، مثلا: رقابت بیش از اندازه، محصولات از مد افتاده، مکان نامناسب، دست‌کم گرفتن مسائل مالی یا انتظارات خیلی خوش‌بینانه درمورد مشتریان. برقراری ارتباط مفید با کارآفرین ممکن است سخت باشد. بنابراین شاید مجبور شوید که برای طرح این موارد، تا ملاقات بعدی صبر کنید.

اغلب، کارآفرین سنتی از شما می‌خواهد برایش برنامه‌ی بودجه آماده کنید. مثلا بودجه‌ای که بانک یا شخص دیگری از او خواسته است.

آماده کردن بودجه به کمک کارآفرین، روش خوبی برای پیدا کردن مسائل مشترک است. ارقام بودجه “مسائل مشترک” هستند. درمورد ارقام بودجه حرف بزنید؛ آنها را روی نمودار ببرید، انجام عملیات ریاضی کمک می‌کند هم‌کلام شوید..

یک توصیه‌ی خوب برای کارآفرین سنتی این است که برای او راه‌هایی را پیدا کنید تا کارهای اداری را در شرکت انجام دهد. مدیریت اشتباه مسائل مالی و سایر موانع دولتی می‌توانند برای کارآفرینان سنتی کشنده باشند. اگر آنها کسی را پیدا کنند که کارهای اداری را مدیریت کند، می‌توانند تمام زمان خود را روی آن‌چه دوست دارند بگذرانند: سخت کار کردن روی محصول.

2.کارافرین در حال رشد

شرکت

این شرکت معمولا بر پایه‌ی یک ایده‌ی تکنیکی یا دیجیتال بنا شده‌ است، ولی علاوه بر این مشاورانی که از شرکت مشاوره‌ی خود خارج شده‌اند هم شرکت‌های در حال رشد را تأسیس می‌کنند.

در بهترین حالت ایده‌ی تجاری قابل برداشت است، یعنی وقتی که محصول یا خدمات برای اولین بار تولید شده‌اند، می‌توان آن را بدون هیچ هزینه‌ی اضافه‌ای به بقیه‌ی دنیا فروخت. فیس‌بوک و دراپ‌باکس مثال‌هایی از تجارت‌های قابل برداشت هستند.

حوزه‌های تجاری معمول تهیه‌ی نرم‌افزار، برنامه‌ی گوشی‌های هوشمند و تبلت، شرکت‌های ارتباطی و بازاریابی، تولید تجهیزات پزشکی، هوش تجاری و موارد مشابه هستند.

شخصیت

کارآفرین در حال رشد یا تیم او می‌خواهند تجارتی را شروع کنند که رشد خواهد داشت، مشتری‌های بسیاری جذب خواهد کرد و پول زیادی به دست خواهد آورد.

این افراد ممکن است امیدوار باشند که روزی کل شرکت را بفروشند و زندگی راحتی داشته باشند.

این کارآفرینان جاه‌طلب هستند، سخت کار می‌کنند و وقت خیلی کمی برای ارتباط با افراد خارج از شرکت دارند.

این افراد معمولا تحصیلات علمی و تکنیکیِ دانشگاهی دارند و گاهی اوقات کار خود را بعد از فارغ‌التحصیلی شروع می‌کنند. سایر افراد ممکن است سال‌ها تجربه‌ی کار کردن در صنعت را داشته باشند و همراه با همکاران خود ایده‌ی تجارت جدید را پرورش داده‌ باشند.

وقتی کارآفرین در حال رشد، که اغلب اوقات مرد است، با مشاور کارآفرینی ملاقات می‌کند، اغلب اوقات پروژه‌ی تجاری خود را در غالب طرحی تجاری ارائه می‌کند.

کسب دانش جدید

کارآفرین در حال رشد وقتی با مشکلی برخورد می‌کند به دنبال دلیل آن می‌رود و بعد به جستجوی راه‌حل می‌پردازد. او اینترنت و کتاب‌های مرجع را جستجو می‌کند، یا افرادی را پیدا می‌کند که در آن زمینه‌ی به‌خصوص متخصص هستند.

این فرد دوره‌های بلند مدت را نمی‌پسندد و یک سمینار سه ساعته با موضوع تخصصی برای او بهتر است. “مختصر و مفید و پیش به سوی چالش بعدی” شعار او خواهد بود.

تجربه‌ی مشاوره

کارآفرین در حال رشد معمولا برنامه‌ای تجاری با جزئیات خیلی بالایی دارد، و محصولی که می‌خواهد تولید کند را دقیقا توصیف می‌کند.

او تحقیقاتی در رابطه با بخش مشتریان و توصیف بازار انجام داده است ولی بیشتر اطلاعات آنها براساس آمار و سایر اطلاعات به دست آمده از منابع ثانویه است.

تعداد کمی از این کارآفرینان ارتباط مستقیمی با مشتریان دارند، یا دانش کمی درمورد بازار و نیازهای آن از شغل‌های قبلی خود به دست آورده‌اند.

این افراد بودجه‌های مختلفی را تهیه می‌کنند و برنامه‌ریزی را از سه سال جلوتر انجام می‌دهند. اما این ارقام معمولا بر اساس فرضیات آماده می‌شوند. بزرگترین ضعف کارآفرین در حال رشد معمولا کمبود دانش و ارزیابی واقع‌گرایانه از اندازه‌ی بازار، مشتریان و زمان رخنه به بازار است.

بنابراین باید تلاش کنید تا داده‌هایی دست اول درمورد بازار داشته باشید. باید با تُجاری صحبت کنید که درمورد بخش مشتریان و خود مشتریان آگاهی دارند. وقتی تعداد مشتریان را تخمین زدید، می‌توانید برنامه‌های گسترش را کاهش داده یا کنسل کنید.

یکی دیگر از مشکلات بسیاری از کارآفرینان در حال رشد این است که نمی‌توانند دیدی کلی داشته باشند، یعنی نمی‌توانند در کنار محصول خود به همه‌ی شرکت هم فکر کنند.

طرح تجاری، یکی دیگر از مشکلاتی است که باید مورد بررسی قرار دهید، طرح تجاری یعنی: شرکت چطور درآمد‌زایی می‌کند؟

مشاور برای ارائه‌ی مشاوره به کارآفرین در حال رشد باید بیشتر روی بازار و مشتریان تمرکز داشته باشد تا روی محصول.

نو‌آوری

کارآفرین در حال رشد به سوی پیشرفت می‌رود، پس اگر حس کند که محیط و مشتریان عقیده و الگوی خرید خود را تغییر می‌دهند، فورا شروع به تطبیق یا تغییر دادن تجارت می‌کند تا بتواند نیاز‌های جدید را برآورده سازد.

3.کارافرین پروژه محور

شرکت

وقتی کارآفرین پروژه محور با مشاور ملاقات می‌کند، معمولا خودش هم نمی‌داند چه چیزی را می‌خواهد بفروشد. آنها معمولا ایده‌ها و مفاهیمی را در ذهن دارند که خیلی مشخص نیست. برای همین هم سخت است که اصل شرکت را دریابیم، ولی غیر ممکن نیست.

برای این نوع کارآفرین به دست آوردن سود خوب اهمیت زیادی ندارد. مهم‌ترین مسئله این است که ایده یا خدماتی که این کارآفرین ارائه می‌دهد از بهترین کیفیت برخوردار باشد.

شرکت‌های این گروه معمولا دارالترجمه‌، طراح ایده، مشاور برگزاری نمایشگاه، مدیر اجرای مراسم، طراح گرافیک، مؤلف، ارتباط هنری، طراحی داخلی هنری، روان‌شناس، فیلم‌ساز، طراح پارچه، طراح نور مجسمه، ویراستار و غیره هستند.

شخصیت

کارآفرین پروژه محور اساسا در یکی از رشته‌های علوم انسانی تحصیل کرده و تخصص دارد. شاید در رشته‌های هنر و روان‌شناسی لیسانس یا فوق‌لیسانس دارد، هنرپیشه‌ای است که در کار تئاتر تجربه دارد، ماماست و به مادران کمک می‌کند تا برای تولد اولین نوزاد خود آماده شوند یا طراح گرافیک است.

شرکت معمولا روی این تمرکز دارد که چه چیزی برای افراد جالب است، به مؤسس شرکت فرصت کار کردن و رشد کردن می‌دهد، و به روش‌هایی عمل می‌کند که از نظر اخلاقی صحیح هستند.

اگر کارآفرین پروژه محور یک کار خسته کننده و معمولی را پیدا کند که شامل موارد مورد علاقه‌اش می‌شود احتمالا آن را می‌پذیرد، ولی چنین شغلی اغلب وجود ندارد.

انگیزه‌ی او برای شروع یک کار جدید ممکن است نارضایتی از شرایطی باشد که کارفرمای او برای مشتریان و مراجعان ایجاد کرده است و این کارآفرین می‌خواهد شرایط را بهتر کند. یا اینکه اخیرا بیکار شده است و می‌خواهد ببیند آیا می‌تواند بالاخره به رؤیایش برسد و با استفاده از دانش و تخصص خود پول به دست آورد.

کارآفرین پروژه محور معمولا خود را تاجر نمی‌بیند، بلکه فکر می‌کند کسی است که فقط به روش‌هایی به غیر از کارمندی کسب درآمد می‌کند. کارآفرین پروژه محور اصلا قصد ندارد کسی را استخدام کند، بلکه ترجیح می‌دهد با افراد قراردادی مختلفی کار کند.

این افراد ممکن است چند فرزند، همسر و سرگرمی‌هایی داشته باشند که از اهمیت زیادی در زندگی آنها برخوردار است.

تجربه‌ی مشاوره

کارآفرین پروژه محور معمولا خدمات گسترده‌ای را ارائه می‌دهد. مثلا: “مشاور در چین” یا “مشاوره‌ی ترکیبی”.

معمولا برای این کارآفرین توضیح اینکه دقیقا چه خدماتی را ارائه می‌دهد یا مشتریان او چه کسانی هستند، کار بسیار دشواری است. بنابراین باید زمان زیادی را برای این بگذرانید که این ایده‌ را اصلاح و تبدیل به یک برنامه‌ی تجاری قابل اجرا کنید. مشاور باید به او کمک کند تا در مدت کوتاهی طرح خود را توجیه کند.

اگرچه ممکن است سخت باشد، ولی می‌توان ایده‌ی تجاری را پیدا کرد. شما با افراد حرفه‌ای و باهوشی سر و کار دارید که در تجارت تازه‌کار هستند. باهم می‌توانید روش کار مناسب را پیدا کنید.

آماده کردن بودجه معمولا نسبتا ساده است، چون هزینه‌ها کم و واقعا قابل پیش‌بینی هستند. درآمد حاصل از فروش معمولا بالاست، بنابراین کارآفرین پروژه محور مجبور نیست تا برای کسب درآمد مورد نظر خود، فروش سالیانه‌ی بالایی داشته باشد.

به علاوه، معمولا این پروژه‌های جدید سرمایه‌ی زیادی نیاز ندارند. ابزار آنها برای تولید محصول “دانش و تجربه” و یک کامپیوتر است. کارآفرین پروژه محور همه‌ی اینها را دارد.

کسب دانش جدید

کارآفرین پروژه محور در حرفه‌ی خود کاملا حرفه‌ای است، و در جریان آخرین پیشرفت‌ها در این حوزه قرار دارد.

برای این افراد حالت ایده‌آل این است که بیشتر روی پیشرفت شخصی و حرفه‌ای تمرکز کنند تا کسب درآمد برای شرکت.

آنها دوست دارند دانش تجاری را از طریق شرکت در کلاس‌های مختلف به دست بیاورند و در استفاده از اینترنت ماهر هستند. هرچه کلاس‌هایی که شرکت می‌کنند بیشتر باشد بهتر است. برای آنها اینترنت جایی است که از آن دانش واقعی را به دست می‌آورند، ولی اینترنت به تنهایی کافی نیست. مربی و مشاور داشتن خوب است و می‌توان آن را با هر کسی انجام داد که درک سازنده‌ای از مسائل داشته باشد.

نوآوری

این افراد موقع همکاری با کسانی که مثل خودشان فکر می‌کنند، از مشکلات‌شان صحبت می‌کنند.

اگر مشتری و محیط اطراف چیز متفاوتی می‌خواهد، می‌تواند عملکرد خود را تا حدودی تغییر دهد، ولی تغییر کامل برای آنها مانند خیانت به اخلاقیات است.

4.کارافرین سبک زندگی

شرکت

کارآفرین سبک زندگی نمی‌تواند از تحصیلات خود برای شروع تجارت استفاده کند، و احتمالا تجربه ی زیادی هم ندارد. او کارش را برای “عشق به کار” انجام می‌دهد.

او کاری می‌کند که اعتقاد دارد باعث لذت سایر افراد می‌شود و چه بهتر که بتواند از آن پول هم در بیاورد.

کارآفرین سبک زندگی ممکن است فروشنده‌ی آلوئه‌ورا یا محصولات لاغری باشد، ویترای کار کند، کتاب‌‌های کودکان بنویسد، هنر درمانی و مشاوره انجام دهد یا روان‌سنجی کند.

مادر شاغل آمریکایی احتمالا یک فروشگاه اینترنتی باز می‌کند، مربی شخصی می‌شود، نسخه‌برداری پزشکی انجام می‌دهد و یا دستیار مجازی برای شرکت‌های کوچک می‌شود.

شخصیت

کارآفرین سبک زندگی احتمالا زن میان‌سالی است که در این برهه از زندگی کشف کرده است که شناختی از زندگی دارد و می‌تواند خلاق باشد.

ممکن است در گذشته معلم، کارگردان هنری یا منشی بوده باشد.

فرزندان او بزرگ شده‌اند و حالا وقت دارد علاوه بر فرزندان و شغل، به جنبه‌های دیگر زندگی خود بپردازد.

کارآفرین سبک زندگی علاقه‌ی زیادی دارد که تجارت بخشی از زندگی او باشد، چون که این تجارت نشان‌ دهنده‌ی جنبه‌ی جدیدی از شخصیت اوست.

این تجارت مهم‌ترین بخش زندگی او نیست، هنوز هم فرزندان و زندگی شخصی از اهمیت بالاتری برخوردار هستند.

و ندرتا اتفاق می‌افتد که این کارآفرین به درآمد تجارت خود نیاز داشته باشد.

کارآفرین سبک زندگی اغلب تحصیلات بالایی دارد، ولی از این تحصیلات برای فعالیت‌های تجاری استفاده نمی‌کند. او دانش مورد نیاز برای شروع این تجارت را معمولا از طریق آموزش نیمه‌وقت یا دوره‌های آخر هفته به دست می‌آورد.

گروه به‌خصوصی از کارآفرینان سبک زندگی در آمریکا “مادران شاغل” نامیده می‌شوند. اما این نوع معمولا تجارت‌های سنتی یا پروژه محور را شروع می‌کنند، و هدف آنها شروع یک تجارت، تمرکز روی خانواده و هم‌زمان داشتن یک زندگی جالب است.

درآمد مادران شاغل می‌تواند کمکی برای درآمد خانوادگی باشد.

کارآفرین سبک زندگی معمولا خانم است.

تجربه‌ی مشاوره‌

خیلی از کارآفرینان سبک زندگی درمورد محصولات و خدمات خود بسیار مشتاق هستند و اعتقاد دارند که اطرافیان آنها هم باید هیجان زده باشند.

خیلی از افراد به این موضوع علاقمند هستند ولی تعداد کمی از آنها حاضرند پولی بابت آن بپردازند. شاید به خاطر اینکه بازار سیاهی برای این خدمات وجود دارد یا این خدمات به صورت رایگان هم انجام می‌شوند. این مسئله در مورد خدمات مربوط به درمان‌های گیاهی نیز به طور خاصی صدق می‌کند، چرا که خیلی از افراد در خانه هم می‌توانند این کار را انجام دهند.

به عنوان مشاور ممکن است سخت باشد که تجارتی با درآمد قابل قبول برای این نوع از کارآفرینان آغاز کنید. ولی مسئله‌ی اصلی این نیست، مشاور باید این مسئله‌ را قبول کند و به کارآفرین کمک کند تا با توجه به موانعی که در زندگی شخصی دارد موفق شود.

کارآفرینان سبک زندگی ممکن است مجبور شوند تا درآمد دومی نیز داشته باشند و کار در شرکت را به عنوان کاری جانبی در پیش بگیرند.

مادران شاغل اعتقاد دارند که در کنار خانواده بودن و هم‌‌زمان کسب درآمد کردن هدف اصلی است، بنابراین توصیه‌ای که به آنها می‌دهیم باید هم‌زمان با تمرکز بر روی سودرسانی، به حفظ محیط صمیمی خانواده هم توجه داشته باشد.

کسب دانش جدید

کارآفرین سبک زندگی به کلاس یا جلساتی می‌رود که فرصت مصاحبت با کارآفرینانی که وضعیت مشابه به او را دارند، فراهم کند.

برای کارآفرین سبک زندگی اهمیت زیادی دارد که تا حد ممکن دانش کسب کند و در انجمن‌های آنلاین شرکت کند تا بتواند درمورد خدمات و محصولاتی که می‌فروشد صحبت کند.

او دانش تجاری خود را از اینترنت و با صحبت کردن با صاحبان شرکت‌های کوچک به دست می‌آورد. او ممکن است در دوره‌های رایگان کارآفرینی شرکت کند، ولی توسعه‌ی بخش تجاری شرکت برایش اهمیت چندانی ندارد.

مادر شاغل دقیق‌تر به دنبال کلاس‌های تجارت و مشاوران تجاری حرفه‌ای می‌گردد، چون که هدف او درآمدزایی از شرکت است.

نوآوری

توسعه‌ی خدمات و محصولات شرکت با همکاری شرکت‌های مشابه انجام می‌شود. مشتریان و سایر افراد در این بحث شرکت داده نمی‌شوند.

کارآفرین سبک زندگی دوست دارد محصولات یا خدمات خود را بهبود ببخشد و در دوره‌ها و جلسه‌هایی شرکت کند که به او درک بهتری از این خدمات می‌دهند. برای او فرقی ندارد که این بهبود بخشیدن تأثیری در توسعه‌ی اقتصادی شرکت دارد یا نه.

مادر شاغل به بازار نگاه می‌کند و طبق آن خود را تغییر می‌دهد.


چگونه یک استارتاپ موفق داشته باشیم؟

استارتاپ چیست؟

شرکت نوپا را استارتاپ نامیده اند.

اگر چه در تعریف استارت آپ بر این مسئله تاکیدی وجود ندارد که حتماً فعالیت آن در حوزه تکنولوژی یا فن آوری اطلاعات باشد، اما به دلیل اینکه بسیاری از استارت آپ ها در سالهای اخیر، در محور این زمینه‌ها شکل گرفته‌اند، گاهی در تعریف استارت آپ به این مسئله هم اشاره می‌شود که استارت آپ باید در حوزه فن آوری‌های نوین فعالیت کند..

تعریف استارت آپ به عنوان یک واژه انگلیسی در دیکشنری وبستر

استارت آپ یک کسب و کار جدید است (A New Business)

تعریف استارت آپ توسط مرکز کسب و کارهای کوچک آمریکا (USSBA)

کسب و کاری که عموماً حول محور تکنولوژی شکل گرفته و پتانسیل رشد بالایی دارد.

تعریف استارت آپ توسط استیو بلنک شکل گرفته است.

 

استارت آپ یک نهاد انسانی است که برای ارائه یک محصول یا خدمت جدید در شرایطی که ابهام بالایی وجود دارد به وجود آمده است.

بنابراین، اگر شکل‌های خاصی از کسب و کار نوپا مد نظر ما باشد، آن را با صفات مربوطه ذکر خواهیم کرد. مثلاً ممکن است چنین اصطلاحاتی را به کار ببریم:

کسب و کار نوپا مبتنی بر تکنولوژی های نوین

استارت آپ مبتنی بر فن آوری اطلاعات

کسب و کار نوپای خانگی

کسب و کارهای نوپای آینده نگر

کسب و کارهای نوپای ایجادکننده تحول در بازار

برای اینکه بفهمیم استارتاپ چیست، بهتر است ابتدا بفهمیم استارتاپ چه چیزهایی نیست

استارتاپ یک رویداد و همایش کارآفرینی نیست

یک وب سایت یا یک اپ موبایل، لزوما یک استارتاپ نیست

استارتاپ یک شرکت کوچک که در حال درآمدزایی و رشد است، نیست

 

بر اساس تعاریف مختلف از نویسندگان و محققان این حوزه، مانند آقای استیو بلنک، اریک ریس، و کتاب ها و منابع متنوع، بهترین و جامعترین تعریفی را که برای یک استارتاپ می توان ارائه کرد، به نظر من، این است:

استارتاپ یک سازمان موقت است که با هدف یافتن یک مدل کسب و کار تکرارپذیر و مقیاس پذیر بوجود آمده است.


سازمان
: منظور از سازمان هر نوع مجموعه ایی از افراد (یا حتی یک نفره)، ابزارها، و روابط بین آنهاست، چه به صورت شرکت ثبت شده باشد چه نشده باشد. چه دفتر کار داشته باشد چه در زیر زمین خانه قرار داشته باشد.

 

موقت: یعنی استارتاپ 10 ساله معنی ندارد. کار یک استارتاپ یافتن سریع مدل کسب و کار مناسب طبق تعریف بالا، در کمترین زمان ممکن است. سرعت و زمان عوامل مهمی در موفقیت یک استارتاپ هستند. هر چه دیرتر مدل کسب و کار مورد نظر را کشف کند شانس اینکه رقیبانش زودتر به نتیجه برسند و همچنین صبر، حوصله، انرژی و توان مالی گرداننده یا گردانندگان آن به سر رسد، بیشتر است.

 

یافتن: این کلمه مهمی در این تعریف است. یک استارتاپ، برای یافتن هدفش در حال جستجو است. همواره در حال پژوهش و توسعه است. و باید بتواند مدل کسب و کار مورد نظر را کشف کند، و تکرارپذیر و مقیاس پذیر بودن آن را برای خود به اثبات برساند.

 

عدم قطعیت: یک عبارت مهم دیگر نهفته در تعریف استارتاپ ها، عدم قطعیت است. در واقع شما به عنوان یک استارتاپ، دقیقا نمی دانید که کدام روش جواب می دهد و کدام جواب نمی دهد. شما به عنوان یک استارتاپ مطمئن نیستید که پاسخ درست کدام است. در گفتار عامیانه، استارتاپ ها، نمی دانند چکار دارند می کنند در نتیجه شما و هم تیمی های شما باید افرادی باشند که با گام نهادن در وادی های ناشناخته و آزمایش و خطا، شکست خوردن و رد شدن، مشکل و ترسی نداشته باشند.

 

مدل کسب و کار (Business Model) : مجموعه ایی از روش ها و راهکارهایی است که یک شرکت، بنگاه یا سازمان برای ایجاد، ارائه و بدست آوردن ارزش (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و …) بکار می برد. که با طرح کسب و کار نباید اشتباه گرفته شود.

 

تکرارپذیر: یعنی اینکه آن مدل کسب و کار که با هدف درآمد زایی ایجاد شده است را بتوان بارها و بارها تکرار کرد و به ازای هر تکرار، درآمد افزایش پیدا کند. یعنی در کلام ساده تر، بتوان محصول یا خدمت ارائه شده را تولید انبوه کرد.

 

مقیاس پذیر: یعنی اینکه بتوان آن مدل کسب و کار را در آینده با افزایش منابع مالی ، نیروی انسانی و … توسعه داد و روش های ایجاد، ارائه و کسب ارزش را بهتر، سریعتر و بیشتر کرد.

تکرارپذیری و مقیاس پذیری یک مدل کسب و کار، با خود، امکان رشد را به همراه خواهند آورد. بنابراین، هدف یک استارتاپ، رشد سریع است. این دو مفهوم مهم هستند که سودآوری و ثروتمند شدن را برای شما به ارمغان می آورند.

 

برای درک بهتر این دو به این مثال در دنیای غیر استارتاپی توجه کنید:

اب پرتقال فروشی دوره گرد را در نظر بگیرید که بر روی چرخ دستی اش اب پرتقال می فروشد. او باید هر روز صبح پرتقال ها بخرد، آن ها را بشوید، در چرخش قرار دهد و کوچه به کوچه مسافت های طولانی را طی کند، داد بزند، بلکه مشتریان به سراغش بیایند. سپس به درخواست هر یک مشتری، با آبمیوه گیر دستی، آب میوه دلخواه او را انجام دهد. و دستمزدش را طلب کند. این آبمیوه فروش دوره گرد برای اینکه کسب و کارش را از دست ندهد، هر روز باید همه این کارها ی خسته کننده را تکرار کند. اگر چند روزی هم مثلا به دلیل مریضی نتواند از خانه بیرون بیاید، آن روزها درآمدی نخواهد داشت.

حال اگر این آب پرتقال فروش بتواند میوه های زیادی را یکجا خریداری و نگه داری کند، به جای آبمیوه گیر دستی، از آبمیوه گیر برقی استفاده کند، و به جای یک چرخ، چندین چرخ داشته باشد و افرادی را استخدام کند که چرخ ها در مناطق مختلف شهر بگردانند و آبمیوه بفروشند، می تواند خود، بر کارها مدیریت کند و پول ها را جمع آوری کند. دستمزد کارگرانش را بدهد و سود خودش را بردارد. حال اگر هرچند روز هم از خانه بیرون نیاید، کسب و کارش از بین نخواهد رفت و همه آن روزها درآمدش سرجایش باقی است.

حالا این را با یک کارخانه آبمیوه گیری صنعتی مقایسه کنید که همه چیز اتوماتیک است و میزان تولید و اندازه بازار آن بسیار بسیار بزرگتر است.

 

یک مثال جامع برای دنیای استارتاپی

یکی از آشناترین مثال هایی که می توان برای مفاهیم تکرارپذیری و مقیاس پذیری در دنیای استارتاپ ها زد، فیسبوک در ماه ها و سال های اولش است. مارک زاگربرک بنیانگذار فیسبوک، فیسبوک را از خوابگاه دانشگاهش (هاروارد) شروع کرد. این وب سایت، در ابتدا توسط دانشجویان همکلاسی اش مورد توجه قرار گرفت و سپس دانشجویان دانشگاه های دیگر به آن پیوستند. در حالی که تنها یک وب سایت بود، روز به روز به کاربرانش اضافه می شد. مارک زاکربرگ به همراه همکارانش در ماه ها و سالهای ابتدایی فیسبوک، واقعا نمی دانستند که می خواهند چکار کنند و سرنوشت این کارشان به کجا خواهد کشید. آنها در ابتدا مدل درآمدزایی نداشتند و نمی دانستند چگونه باید از وب سایتی با این همه کاربر پول در بیاورند. تا اینکه در سال 2004 زاکربرگ دانشگاه را رها کرد و به همراه دوستانش به سیلیکان ولی نقل مکان کرد تا تمام وقت و انرژی اش را بر روی توسعه فیسبوک بگذارد. آن ها به شدت به دنبال مدل درآمدزایی بودند که اولین چیزی که به ذهنشان رسید تبلیغات آنلاین بود.

 

جایگاه نوآوری در استارتاپ‌ها

استارتاپ ها، معمولا حول ایده های نوآورانه و خلاقانه بنا می شوند. در واقع فرد یا افرادی خوشفکر، با ایده های نو، در جستجوی روش هایی برای کسب درآمد از آن ایده و تولید انبوه محصولات یا خدمات مبتنی بر آن ایده هستند. نوآوری در استارتاپ ها، به شکل نوآوری در بازار یا نوآوری در محصولات و خدمات خود را نشان می دهد.

 

اصلاح باورهای نادرست

یک) هر استارتاپی لازم نیست حتما در حوزه کامپیوتر و اینترنت باشد. دلیل اینکه اغلب سر و صداها در باره استارتاپ ها از این حوزه بلند می شود 2 دلیل مهم است:

روز به روز هزینه سخت افزار، نرم افزار و زیرساخت های لازم برای راه اندازی کسب و کار در این حوزه کاهش می یابد و در نتیجه با کمترین سرمایه ها، می توان شروع به کار کرد.

در بسیاری از کسب و کارهای این حوزه اغلب با مهیا کردن بسترهایی که بتوان در آنها تعداد کاربران، تعداد پردازنده ها، میزان حافظه دائمی و موقت، پهنای باند، و… را افزایش داد، می توان به تکرارپذیری و مقیاس پذیری دست پیدا کرد.

 

دو) هر وب سایت یا اپ موبایل، لزوما نمی تواند با تعریف استارتاپ جور دربیاید. در واقع این طور باید گفت که، بیزنس پشت آن وب سایت مهم است که اگر به دنبال یافتن یک بیزنس-مدل تکرارپذیر و مقیاس پذیر با هدف رشد سریع است، جزو تعریف استارتاپ قرار خواهد گرفت.

 

سه) کسب و کارهای کوچک، لزوما استارتاپ نیستند. مثلا یک پیتزا فروشی محلی که سالهاست ساندویچ و پیتزا را به یک روش تثبیت شده ی قبلی می فروشد و مشتریان و درآمدش در حال افزایش است، استارتاپ نیست. چرا که صاحبان آن از ابتدا مدل کسب و کار خود را بر اساس تجربیات و مدلهای موجود قبلی انتخاب کرده اند (پیتزا فروشی) و تقریبا با دید باز و خیال مطمئن تری، نسبت به آینده، آن پیتزافروشی را راه اندازی کرده اند.

 

مدل فکرکردن یک استارتاپی

از آنجایی که همواره شرکت های بزرگ و جا افتاده، توسط شرکت های نوپا مورد تهدید قرار می گیرد و اغلب از بین می روند، این شرکت های بزرگ به محض اینکه خود را در معرض خطر ببینند، تلاش می کنند تا جلوی این خطر را با راه اندازی یک واحد جدید در درون یا بیرون مجموعه خود بگیرند. از آنجاییکه معمولا، واحدهای کوچکتر، چابکتر از سازمان ها و شرکت های بزرگ هستند، این راه، راه مناسبی خواهد بود تا این غول های بزرگ بتوانند اینترسی بالا و تنبلی خود را به کمک واحدهای کوچک و چابک، کمتر کنند.

به همین دلیل، اغلب شرکت های بزرگ، به این نوع طرز فکر استارتاپی پر و بال می دهند و کارکنانشان را تشویق می کنند مانند اعضای یک تیم استارتاپی کار و فکر کنند.

 

 

استارت آپ واژه‌ای است که در سال‌های اخیر در اخبار دنیای فناوری به کرات شاهد استفاده از آن در توصیف کمپانی‌های نوپایی هستیم که راهکارهای جدیدی را برای حل مشکلات و مسائل موجود در دنیای فناوری مطرح می‌کنند. به طور قطع منشا این واژه در سن فرانسیسکو و دره‌ی سیلیکون نهفته است. اما استارت آپ چیست و به چه کمپانی‌هایی استارت آپ اطلاق می‌شود؟

نیل بلومنتال، موسس و مدیرعامل کمپانی واربی پارکراستارتاپ را اینگونه تعریف میکند: (Warby Parker)

استارت آپ یک کمپانی نوپا است که راه‌حلی نوین را برای یک مساله ارائه می‌کند؛ در حالی که تضمینی برای موفقیت کمپانی از طریق راه حل ارائه شده وجود ندارد.

بسیاری استارت آپ را فرهنگ نوینی برای اندیشه‌های نو و خلافیت برفراز ایده‌های موجود می‌دانند که هدف از آن برطرف کردن مشکلات موجود در نقاط کلیدی است که به عنوان پاشنه‌ی آشیل راه‌حل‌های موجود شناخته می شوند.

آدورا چئونگ، موسس و مدیرعامل کمپانی هوم‌جوی (Homejoy) که یکی از استارت‌آپ‌های مطرح ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ بوده، در تعریف استارت آپ این مفهوم را با عنوان پنجره ی ذهن رو به آینده خوانده است. وی در این خصوص چنین اظهار نظر کرده است:

تاسیس یا پیوستن به یک استارت آپ به معنای یک تصمیم جدی برای جدا شدن از شرایط ایده‌آل و پایدار به منظور دستیابی به رشد برق‌آسا و تلاش برای ایجاد موجی از تغییرات در مدت زمان کوتاه است.

براساس تعریف مرین-وبستر استارت آپ به این معنی است:

عمل یا مجموعه‌ای از کارها به منظور یک حرکت جدید و یک شرکت یا کسب و کار نوپا

فرهنگ واژگان انگلیسی آمریکن هریتیج نیز استارت آپ را تعریف کرده:

یک کسب و کار یا تعهدی که به تازگی آغاز به فعالیت کرده است.

.

.

خود موسسان استارت آپ‌ها، فاکتور خاصی را برای تعریف یک کمپانی به عنوان استارت آپ رد می‌کنند.

راسل دسوزا، موسس استارت آپ سیت‌گیک (SeatGeek) که در زمینه‌ی جستجوی بلیط بصورت اینترنتی فعالیت می‌کند، در این خصوص این چنین اظهار نظر می‌کند:

زمانی که موسسان و افراد در حال کار در یک استارت آپ احساس انجام یک کار خلاقانه و تاثیرگذار روی جامعه را از دست دادند، نمی‌توان از عنوان استارت آپ برای تعریف یک کمپانی استفاده کرد. القای احساس نوآوری و فرهنگ پویای توسعه و پیشرفت در کمپانی با اضافه شدن نفرات جدید و همچنین گذشت چند سال از زمان تاسیس کمپانی بسیار سخت به نظر می‌رسد.

بسیاری از موسسان رفتن زیر پرچم کمپانی‌های بزرگ‌تر را نیز به عنوان زمانی برای پایان عمر یک استارت آپ، قبول نمی‌کنند. البته باید به این موضوع اشاره کرد که شرایط خرید استارت آپ‌ها توسط کمپانی‌های مختلف نیز متفاوت است. همچنین در صورتی که یک کمپانی وارد تالار بورس شده و سهام آن بصورت گسترده در اختیار افراد قرار گیرد، نمی‌توان دیگر این کمپانی را به‌عنوان یک استارت آپ شناسایی کرد

در سال‌های اخیر، در فرهنگ عامیانه، مفهوم استارت آپ با صنعت فناوری در هم تنیده شده و ریشه‌های استارت آپ با فناوری در هم گره خورده است. برای مثال می‌توان به اوبر

.

در یک تعریف کلی می‌توان استارت آپ را به مجموعه‌ای تعمیم داد که درآمدی کمتر از ۲۰ میلیون دلار داشته و تعداد کارکنان آن نیز کمتر از ۸۰ نفر باشد

اما در یک تعریف کلی می‌توان استارت آپ را به مجموعه‌ای تعمیم داد که درآمدی کمتر از ۲۰ میلیون دلار داشته و تعداد کارکنان آن نیز کمتر از ۸۰ نفر باشد. همچنین باید به خصوصیات موسس استارت آپ نیز اشاره کرد. در صورتی که فردی با هدف تبدیل شدن به یک کمپانی بزرگ در سطح کشوری یا جهانی اقدام به تاسیس کمپانی خود کند، مجموعه‌ی زیر نظر وی را می‌توان استارت آپ و وی را موسس استارت آپ خواند.

در کشورمان نیز این روزها شاهد ظهور استارت آپ‌های متعددی هستیم. حتی کمپانی‌هایی نیز وجود دارند که در صورت مقبول بودن طرح و آنچه که استارت آپ در پی رسیدن به آن است، درصدد حمایت از این کسب و کار برمی‌‌آیند. با یک گشت و گذار ساده در اینترنت می‌توان نمونه‌های موفق استارت آپ‌های داخلی را نیز مشاهده کرد. توسعه‌ی یک ایده و راه‌اندازی یک استارت آپ پیش از داشتن ایده و ابزار، نیازمند خودباوری است. در صورتی که شما نیز ایده‌ای دارید، می‌توانید با سنجش تمام جوانب، استارت آپ خود را راه‌اندازی کرده و به عنوان یک کارآفرین شناخته شوید. کشورمان ایران در بسیاری از زمینه‌ها مکان بکری برای راه‌اندازی و ارائه‌ی سرویس‌های مختلف است.

چهار: استارت آپ ها چگونه ارزش گذاری می شوند؟

قبل از این که بخواهید در یک استارت آپ سرمایه گذاری کنید، در این 4 مرحله سعی کنید به نوعی استارت آپ مدنظرتان را ارزش گذاری کنید تا دستتان برای تصمیم گیری بازتر باشد:

بررسی هزینه های اولیه: هزینه بازسازی این نوع از شرکت ها را می توان از طریق تخمین خرج هایی که برای آزمایشات، تولید، تحقیقات بازاریابی و یا جذب نیرو های لازم، انجام گرفته شده حدس زد.
البته این تنها بحث مالی را شامل میشود و ارزش و پتانسیل کاری را نمیتوان اینگونه دسته بندی کرد
.

شناخت رقبا: برای گسترش و پیشرفت چنین شرکت هایی، دقت کنید که رقیب های شرکت چه کسانی هستند.
همان طور که گفتیم، ذات استارت آپ، تنها بودن او در عرصه رقابت است، هرچند گاهی ممکن است کیفیت کار، باعث خاص بودن شرکت شود
.
اما در هر صورت داشتن رقیب، حتی برای استارت آپ ها ممکن است و گاهی رقیب آن ها کسی ست که همان نیاز را با محصولی دیگر پاسخ می دهد (برای مثال مایع تمیزکننده، بخارشوی و ارسال نظافت چی، هر سه باعث رفع نیاز “تمیزی” خانه می شوند و ارائه دهندگان این محصولات را به رقابت می اندازد
).

آینده استارت آپ مدنظر: بازگشت مالی سرمایه را همواره با آینده مالی شرکت استارت آپ بررسی میکنند. این موضوع به شدت نیازمند دید اقتصادی قوی و شم بازاریابی می باشد.

فرصت های پیش روی استارت آپ: فرصت و زمینه پیشرفت بیشتر، مهم ترین بحث در این شرکت هاست، سراغ شرکتی بروید که هدفمند است، می داند قرار است چطور و چگونه در آینده رفتار و پیشرفت کند. ایده تنها و خالی، ارزشی ندارد، مهم بهره برداری از آن است.